معنی دارای درد و رنج
حل جدول
دردناک
درد و رنج
محنت
الم، مک
الم
رنج و درد
تعب
درد، رنج
الم
درد ، رنج
الم
صوت درد و رنج
آخ
رنج، درد و ناراحتی
الم
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
درد نتیار
فارسی به عربی
اِجْتازَ
فرهنگ عمید
حالت ناخوشایند در انسان یا حیوان بر اثر درد، خستگی، و مانند آن،
[قدیمی] بیماری، مرض،
[قدیمی] صدمه، ضربه، آسیب،
[قدیمی] زحمت، سختی و مشقت ناشی از کاروکوشش: نهگشت زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش (فردوسی: ۱/۸)،
* رنج باریک: (پزشکی) [قدیمی] تب دق، تب لازم، بیماری سل،
* رنج بردن: (مصدر لازم)
تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن،
درد کشیدن،
اندوه خوردن، رنج کشیدن،
* رنج دیدن: (مصدر لازم) [مجاز]
آزار دیدن، به رنج و محنت گرفتار شدن
آسیب دیدن،
* رنج کشیدن: (مصدر لازم) رنج بردن، تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن،
معادل ابجد
683